سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس به جستجوی دانش برخیزد، فرشتگان بر وی سایه اندازند و در معیشتش برکت حاصل می شود و از روزی او کم نمی گردد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
3  سفر طولانی آخرت  4

((حکایت )) (پنج شنبه 87/5/17 :: ساعت 8:59 صبح )

 

و نیز محدث متبحر، ثقة الاسلام نورى در دارالسلام از عالم فاضل ، حاج ملا ابوالحسن مازندرانى نقل کرده که گفت : من دوستى داشتم از اهل فضل و تقوا، مسمى به ملا جعفر فرزند عالم صالح ملا محمد حسین طبرستانى از اهل قریه اى که آنرا ((تیلک )) مى گویند، وقتیکه طاعون آمد و تمام بلاد را گرفت ، جماعت بسیارى پیش از او وفات کردند در حالى که او را وصى خود قرار داده بودند و او بر حسب وصیت آنها اموال ایشان را جمع نموده و هنوز به محل و مصرف نرسانده ، او نیز به طاعون هلاک شد و آن مالها ضایع شد و به مصارفى که باید برسد نرسید و چون حق تعالى بر من منت نهاد زیارت عتبات عالیات روزیم کرد و سعادت مجاورت قبر امام حسین یافتم ، شبى در کربلا در خواب دیدم که مردى در گردنش زنجیرى است که آتش از آن شعله مى کشد و دو طرف آن به دست دو نفر است و آن شخصى که زنجیر به گردنش است زبانش بلند است و تا سینه اش آویخته شده ؛ چون مرا دید به سوى من آمد و چون نزدیک شد دیدم رفیقم ملا جعفر است . از حال او تعجب کردم خواست با من سخن گوید که آن دو شخص زنجیرش را کشیدند و او را از عقب برگرداندند و نگذاشتند که سخن گوید دوباره ملا جعفر نزدیک من آمد و خواست حرف بزند، باز او را کشیدند و نگذاشتند، تا سه دفعه .
من از مشاهده آن حال و آن صورت هولناک سخت ترسیدم و صیحه بزرگى کشیدم و بیدار شدم و از فریاد من یک نفر از علماء که در نزدیک من خوابیده بود بیدار شد پس من قصه خواب را براى او نقل کردم ، و اتفاقا این وقتى که من از خواب برخاستم وقت باز کردن درهاى صحن مطهر و حرم شریف بود پس من به رفیقم گفتم خوب است به حرم مشرف شویم و زیارت کنیم و براى ملا جعفر استغفار کنیم شاید حق تعالى بر او ترحم فرماید.

پس به حرم مشرف شدیم و آنچه را قصد داشتیم به عمل آوردیم و از این جریان قریب بیست سال گذشت و از حال او چیزى به دستم نیامد، و من به گمان خود فهمیدم که این عذاب براى او به سبب تقصیر او در اموال مردم باشد و بالجمله چون حق تعالى بر من به زیارت خانه اش منت گذاشت و از اعمال حج فارغ شدیم ، و به مدینه رفتم دچار بیمارى سخت شدم و از حرکت باز ماندم پس من به رفقاى خود التماس کردم که مرا شست و شو دهید و لباسهایم را عوض کنید و مرا دوش گیرید و به روضه مطهره حضرت رسول صلى الله علیه و آله ببرید پیش از آنکه مرگ مرا دریابد؛ پس رفقا آنچه را که گفته بودم انجام دادند و چون داخل روضه مطهره شدم بیهوش ‍ افتادم و رفقا مرا گذاشتند و پى شغل خود رفتند؛
چون به هوش آمدم مرا دوش گرفتند و بردند نزدیک شبکه ضریح مقدس تا زیارت کردم ، آنگاه مرا بردند به طرف پشت نزدیک بیت حضرت فاطمه زهرا صلوات الله علیها که محل زیارت آن مظلومه است ، پس نشستم و زیارت کردم آن حضرت را و طلب شفا براى خود نمودم و به آن بى بى خطاب کردم که به ما رسیده از اخبار، کثرت محبت شما به فرزندت امام حسین (ع) و من همسایه قبر شریف آن حضرتم پس به حق آن بزرگوار که شفاى مرا از خداوند تعالى بخواهید؛
پس به جانب رسول صلى الله علیه و آله توجه کردم و آنچه حاجت داشتم عرض کردم ، از جمله طلب شفاعت آن حضرت را براى جماعتى از رفقایم که وفات کرده اند و اسمهاى آنها را یک یک ذکر کردم تا رسیدم به اسم ملا جعفر، در این حال یادم آمد خوابى که از او دیده بودم ، حالم منقلب شد، پس الحاح کردم در طلب مغفرت و سؤ ال شفاعت براى او و عرض کردم که من بیست سال پیش از این ، او را به حال بد دیدم و نمى دانم خوابم راست بوده یا از خوابهاى پریشان به هر جهت آنچه ممکنم بود از تضرع و دعا در حق او به جا آوردم ، پس در حال خود خفتى دیدم ، برخاستم تنها بدون اعانت رفیق به منزل آمدم و مرضم به برکت حضرت زهراء صلوات الله علیها بر طرف شد و چون خواستم از مدینه حرکت کنیم در احد منزل کردیم ، و چون وارد احد شدم و شهداء آنجا را زیارت کردم خوابیدم ، در خواب ملا جعفر رفیق خود را به هیئت خوبى دیدم جامه هاى سفید در تن دارد و عمامه با حنک بر سر دارد و عصائى در دست گرفته نزد من آمد و بر من سلام کرد و گفت : مرحبا بالاخوة و الصداقة ؛ شایسته است که رفیق با رفیق خود چنین کند که تو با من کردى .

من در این مدت در تنگى و بلا و شدت و محنت بودم پس تو از روضه مطهره بیرون نیامدى مگر آنکه مرا از آن گرفتاریها خلاص کردى و الآن دو روز یا سه روز است که مرا به حمام فرستادند و از قذارت و کثافات ، پاکیزه ام کردند، و حضرت رسول صلى الله علیه و آله این جامه ها را براى من فرستاده و حضرت صدیقه صلوات الله علیها این عبا را براى من مرحمت فرموده و امر من به حمد الله به خوبى و عافیت منجر شد، و من براى مشایعت تو آمدم تا آن که تو را بشارت دهم ، پس خوشحال باش که به سوى اهل خود سلامت برمى گردى و آنها هم سالم مى باشند. پس بیدار شدم شکر گویان و خوشحال .
شیخ مرحوم فرموده که شایسته است براى شخص زیرک خبیر که تاءمل کند در دقائق این رؤ یا؛ زیرا که آن مشتمل است بر چیزهایى که برطرف مى کند کورى دل و خاشاک در چشم را.


¤ نویسنده: یازهرا مدد


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

»» منوها
[ RSS ]
[ Atom ]
[خانه]
[درباره من]
[ارتباط با من]
[پارسی بلاگ]
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 1
مجموع بازدیدها: 55289
 

»» درباره خودم
 

»» لوگوی خودم
 

»» اشتراک در وبلاک
 
 

»» دوستان من
 

»» وضعیت من در یاهو